نوشته شده توسط : یلدا

چرا دنیا پر از حادثه های وارونه

عاشق کسی میشی که عاشقی نمی دونه

من به دنبال تو و تو دنبال کس دیگه

هیچکدوم از ما دو تا به اون یکی راس نمیگه

من واسه چشمای نازنین تو یک دیوونم

من دوست دارم ولی علتشو نمیدونم

حالا که میخوای بری بذار نگاهت بکنم

چون یه بار دیگه می خوام این دل و ساکت بکنم

یه چیزی فقط بذار واسه روز تولدت

هدیه مو بیارمو بازم بدم دست خودت

آدما فکر میکنن شاعرا خیلی غم دارن

کاش فقط این بود اونا خیلی کسا رو کم دارن

عاشق کسی میشن که عاشقاش فراوونه

بین انتخاب عشقش عمریه که حیرونه

اونی رو که دوس داری چرا تو رو دوس نداره

شایدم دوست داره ولی به روش نمیاره

ولی نه اینا مال نداشتن لیاقته

اگه حرفم میزنه با تو فقط یه عادته

نکنه جمله هاشو پای محبت بذاری

بهتره حرفاشو رو حساب عادت بذاری

از خودش نمیشنوی اگه یه روز بخواد بره

وقتی می پرسی ازش میگه آره مسافره

ولی تو شب میشینی که باز اونو دعا کنی

یا واسه سلامت اون نذراتو ادا کنی

چه قدر بین دلا و حرفای ما فاصله ست

چشمامون میخنده اما دلامون بی حوصله س

دوس داشتن هم رو یه جوری پنهون میکنیم

نمی دونیم که داریم یه قلب رو ویرون می کنیم

کاش بیایم آبروی مجنون رو انقدر نبریم

دیگه منت نذاریم وقتی که نازی می خریم

عاشقی یعنی تحمل نه شکایت نه گله

اگه حتی بینمون باشه یه دنیا فاصله

مهم اینه که چقدر دوسش داری فقط همین

اگه لازم باشه آبرو رو بنداز رو زمین

برگا زرده روزای اول فصل پاییزه

بذار اون بشکنه و دلت رو برگها نریزه

نمی دونم چرا این روزا هوا بوی تو رو میده,احساس میکنم بهم نزدیکی اونقدر که حضور تو حس می کنم...

ولی خب...با خودم که تعارف ندارم...حقیقت اینه که انقدر ازم دوری که شاید هیچ وقت بهت نرسم.

شاید؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 



:: بازدید از این مطلب : 474
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 28 / 12 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده

بی آن که وعده باشد در انتظار بوده...



:: بازدید از این مطلب : 465
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 22 / 12 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

دلم همچون هوای آسمان ابریست...

چشمانم هوس باریدن کرده اند و دهانم که تا مدتها بسته بود حال و هوای فریاد زدن دارد.

دلم چون تیرکی چوبین بر سقفی شکسته هر دم میل رها گشتن و ویران شدن دارد.

حس گنگ و مبهمی قلبم را آزار می دهد.

دلم از تنهایی به درد آمده...

آمده ام تا سکوت دلم را بشکنم...

به راستی شکستن سکوت چقدر زیباست

اگر دستی دل به شنیدن حرف های تو بسپارد...



:: بازدید از این مطلب : 416
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 22 / 12 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

در خموشی های من فریاد هاست

آن که در یابد چه می گویم کجاست؟؟



:: بازدید از این مطلب : 695
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 21 / 12 | نظرات ()